ریتم آهنگ

سیر داستان‌نویسی معاصر فارسی و عربی

سیر داستان‌نویسی معاصر فارسی و عربی

داستان‌های قدیم ایرانی مانند شاهنامه فردوسی، ویس و رامین فخرالدّین اسعد گرگانی و پنج گنج نظامی همه به زبان شعر نوشته شده است. امّا رمان و رمان‌نویسی به معنای خاصّ کلمه، تا پیش از اوایل قرن چهارم هجری که فرهنگ و دانش غرب به کشور ما راه یافت، در ایران سابقه نداشته است. پیدایش رمان ایرانی محصول معنوی تفکّرات مشروطه‌خواهانه است. تحت تأثیر انگیزه‌های اجتماعی و فرهنگی، پا نهادن طبقه متوسّط به میدان اندیشه  هنر و توسعه تدریجی خودآگاهی ملّی، مقدّمات پیدایش نخستین داستان‌های جدید ایرانی و داستان‌نویسی تدارک دیده می‌شود. داستان فارسی در زمان کوشش‌های طبقه متوسّط ایران برای به دست آوردن جایگاه مناسبی در قدرت سیاسی و فرهنگی پدیدار می‌شود.

ارزش یافتن فرد و افکار و عواطف او از عوامل پیدایش رمان و داستان کوتاه است. عوامل فرهنگی چون اعزام دانشجو به خارج، ورود مظاهر تمدّن اروپا چون چاپخانه، تأسّیس مدارس، ترجمه کتاب‌های علمی، تاریخی و ادبی به منظور افزایش فرهنگ و میزان باسوادان، زمینه مساعدی برای ایجاد نوع ادبی داستان‌نویسی فراهم شد. به دنبال آن، تأثیر اندیشه‌ها، مکتب‌ها و سبک نویسندگان اروپایی و آمریکایی که همزمان با ترجمه آثار آنان صورت گرفت که منجر به انتشار ایسم‌های غربی در ادبیّات فارسی شد و در مباحث بعدی به این مهم پرداخته می‌شود. اوّلین رمان‌ها در ایران به وسیله میرزا آقاخان کرمانی (مترجم رمان‌های تاریخی اروپا)، طالبوف و احمد مراغه‌ای نوشته شد. اوّلین رمان اجتماعی که به دلیل شرایط اقتصادی، سیاسی، فقر، فحشاء و وضع حقیر زن در جامعه نوشته شد، به قلم مشفق کاظمی در رمان تهران مخوف بود که مشکلات جامعه را به تأسّی از رمان مادام کاملیا اثر الکساندر دوما نوشت (ر.ک؛ میرعابدینی، 1377، ج 1و 2: 17). اوّلین بار داستان کوتاه در ایران به وسیله جمال‌زاده نوشته شد. او در داستان یکی بود یکی نبود بحث تجدّد ادبی را در داستان‌نویسی مطرح کرد.

سپس نویسندگانی چون صادق هدایت، بزرگ علوی، ابراهیم گلستان و مجتبی مینوی با رویکردی نو به صنعت داستان‌نویسی صدای گروهی وسیع از مردم را منعکس کردند. آثار جمال‌زاده سرآغاز تأثیر اندیشه‌های واقع‌گرایی (رئالیسم: Realism) در دوره داستان‌نویسی معاصر بود. بعد از او صادق هدایت، نویسنده‌ای متبحّر که در عصر برخورد ارزش‌های سنّتی با تجدّد و گسست در جامعه می‌زیست، آثار متعدّدی در زمینه نقد ادبی، فولکلور، سفرنامه و ترجمه بسیاری از آثار فرانسوی و تأثیرپذیری از اندیشه‌های آنها نوشت. ادبیّات داستانی به گذشت زمان از دهه 1340 به بعد از حیث نوع نثر به دو دسته تقسیم می‌شود: رمان‌های پرحادثه یا پرماجرا، رمان‌های عشقی و رمان‌های اجتماعی که هنوز نوشته نشده است. از این دهه به بعد، به دلیل تنوّع آثار و تأثیر مکاتب ادبی و فکری بر یکدیگر و گسترش نهضت ترجمه، بررسی آثار دشوارتر از دوره‌های پیش است. مساعد شدن زمانه و مطرح‌ شدن انواع ایسم‌های سیاسی و ادبی به دلیل مسایل اقتصادی و نیازهای جامعه رواج یافت، راه را برای مواجهه نویسنده با گرایش‌های جدید ادبی فراهم ساخت (ر.ک؛ همان: 155ـ153).

بین سال‌های 1919ـ1914 میلادی با اینکه ایستایی و سکون در مقابل توسعه ادبیّات عرب چهره می‌نمود، ولی جنگ‌های اروپایی در شروع تحوّلات این ادبیّات، چه به صورت مستقیم و چه غیرمستقیم، تأثیری نداشت، بلکه عنصر جدیدی که این تحوّل را ایجاد کرد، ظهور مکتب متمایز نویسندگان مصر و رواج نهضت ترجمه بود که در خلال سال‌های ایستایی و رکود ظاهر شد و فعّالیّت‌های ادبی را تسریع کرد (ر.ک؛ اکبری و حری، 1380: 12). البتّه در آن ایّام بین دو مکتب فکری نوگرایان که در رأس مکتب سوری ـ آمریکایی بودند و سنّت‌گرایان، قصّه‌نویسی مصر به صورت یک هنر ادبی در سال‌های اخیر آغاز شد. در این میان، کوتاهی پژوهشگران ادبیّات معاصر عرب در باب پیگیری پیوندهای تکوینی بین توسعه قصّه‌نویسی و آثار متقدّم نویسندگان مکتب سوری قابل چشم‌پوشی است. یک نهضت ادبی دیگر مستقلّ از مکتب قصّه‌نویسی ذکر شده، داستان‌نویسی غرب است که در داستان‌نویسی مصر به صورت مستقیم تأثیر گذاشت. امروزه داستان‌نویسی معاصر عرب چهره جدیدی از خود به جهانیان عرضه کرده است. نحوه کاربرد تعابیر، واژگان و مهارت در به‌کارگیری اندیشه‌های رمانتیک و بیان واقعیّت‌ها در قالبی نمادین به تأسّی از مکاتب ادبی رئالیسم و سمبولیسم اروپا، نثر عربی را متفاوت از گذشته خود کرده است. حمله ناپلئون به مصر، جنگ جهانی اوّل و دوم، جنگ شش‌‌روزه اعراب، استعمار و به تبع آن تغییرات بنیادین در نوع زندگی و نحوه نگاه اعراب به جهان پیرامون،‌ داستان‌نویسی معاصر عرب را دستخوش تغییر کرد (ر.ک؛ شفیعی کدکنی، 1359: 67).

اصلی‌ترین نتیجه عوامل فوق در داستان‌های نویسندگان معاصر ایجاد روح ناامیدی، ابهام و پیچیده‌گویی در داستان، قومیّت‌گرایی، حزن و اندوه، وصف سرزمین‌های از دست‌داده و بیان مشکلات اقتصادی، سیاسی و فقر است که در داستان‌های نجیب محفوظ (زُقاق المَدق، اللَّص و الکِلاب،‌الثلاثیّه والسُکریّه) و توفیق الحکیم (عوده الروح)، محمّد فرید ابوحدید (أنا الشّعب) و عبدالرّحمن الشّرقاوی (الأرض) دیده می‌شود. ارتباط با غرب، نفوذ سیّاحان و مبلّغان اروپایی، رشد آموزش و فراگیرشدن نهضت ترجمه همگی دست به دست هم دادند و مسیر داستان‌نویسی معاصر عرب را تغییر دادند، امّا آنها در نخستین برخورد با فرهنگ غرب سعی کردند سرمشق‌های کلاسیک و قالب و ساختار محترم کلاسیک داستان‌نویسی را در داستان‌ها حفظ کنند (ر.ک؛ میرقادری، 1385: 173).

عرب‌ها خود قبول دارند که رمان‌نویس نیستند. این «دیالکتیک» (Dialectic) مجادله ادبی میان ایرانی‌ها و عرب‌ها شاید به مدّت ده قرن تمام از دوران بهرام گور تا تدوین هزار و یک‌ شب که تشخیص عناصر منحصراً ایرانی آن دشوار است، ادامه داشته است. آنان هیچ‌گاه در زمینه رمان‌نویسی صاحب استعداد نبودند و تا قبل از تأثیرپذیری از ادبیّات فارسی و غربی، ادبیّات عرب در شمار ادبیّات اصیل و واقعی به‌حساب نمی‌آمد. چنان‌که از تألیف‌های مربوط به سفرهای تاریخی، عجایب و غرایب مشرق‌زمین و یا قصّه‌های حیوانات نیز تأثیرهای خارجی، ایرانی، هندی و مصری مشهود است، نقش قاطع داشت

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”